نتایج جستجو برای عبارت :

راهبی که فراری اش را فروخت.

مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروخ
تا که سر به روی پیکرم گذاشت، جز قلم، سری به دستِ من نبود
هیچ درد سر نداشتم، اگر: این زبانِ سرخ در دهن نبود
دستِ بی‌اجازه‌ی پدر، بلند... وای از زبانِ تلخِ مادرم
کاش در زبان مادریِّ من، زن بُنِ مضارعِ زدن نبود
مادرم وطن! بگو کدام دیو، بچه‌هات را به مرزها فروخت 
مادرم وطن! بگو پدر نبود، آن که هرگز اهلِ این وطن نبود
پای حجله‌های خون، برادرم، پاش را فروخت، یک عصا خرید 
او بدونِ پا به جشنِ مرگ رفت، بس که هیچ پای‌بندِ تن نبود
توی واژه‌نامه جای جنگ،
مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آن را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت. آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آن را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حا
 امام صادق ع فرمود مردی از اصحاب پیمغمبرص  حال زندگیش سخت شد همسرش گفت کاش خدمت پیمغمبر ص میرفتی وازاوچیزی میخواستی مرد خدمت پیغمبر ص امد وچون حضرت اورا دید فرمود هرکه از سوال کند باو عطا کنیم وهر که  بی نیازی جوید خدایش بی نیاز کند تا سه بارانمرد
چنین کرد  سپس برفت وکلنگی عاریه کرد و بجانب کو هستان شده بالای کوه رفت وقدری هیزم. برید وبیاوردو به نیم چارک ارد فروخت وانرا بخانه برد وبخوردفردا هم رفت  و هیزم بیشتری اورد. و فروخت و همواره کار می
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروخ
یه همکار داشتیم خیلی حضورش احساس می شد..همیشه توی آبدارخونه یه قابلمه روی بار داشت و بقیه رو مهمون می کرد شده با دو تا سیب زمینی آب پز...نزدیک شب یلدا تخمه و آجیل می فروخت ...سیب زمینی و پیاز می فروخت...حضورش فعال بود
با حضور فعالش سر از کاری که عرف زیاد خوشش نمیاد در آورده بود! رفته بود و زن دوم گرفته بود...اما هر چی در می آورد یا خرج زن اول می کرد یا خرج زن دوم یا باجناغ یا برادر زن یا بچه باجناغ ..... خودشم که بچه دار نشده بود!  با تمام زحمتهایی که می ک
یکی از اقوام بیماری ای بی داره 
قبلا لاجبش نوشته بودم یه پسر ۱۳سالست و خیلی اهل دلِ
از اون ها که بوی خدا میدن...
هزینه های درمان این بیماری خیلی بالاست 
خودم شاهد بودم پدرش کامیونش و فروخت خونش و تو تهران فروخت تا بچش بتونه راحت زندگی کنه و همه اینها خرج پانسمان های این پروانه ای نازنین شد
از بچگی تعزیه خون بود
پیرش نذر سلامتی پسر هرسال تعزیه برپا میکرد....
ابولفضل آرزوی سفر کربلا داره...هرشب جمعه تو اینستا پست میذاره و از ارزوش میگه
ادم های خیر
 
ادامه از بخش قبلی
 
همسرم که دید این کار را کرده ام، تنها حرفی که زد این بود: چرا دو قطعه قالی را در اتاق من باقی گذاشتی؟
گفتم: این دو قالی به جای آن قالی هایی است که جزء جهیزیه خود آورده اید. گفت: نه، آنها را هم بفروش.
 
به حاجی صفاریان گفتم، آمد و این دو قالی را هم فروخت. بعد اتاق مهمان های همسرم  را با دو قطعه موکت فرش کردیم که در آن زمان در نظر ما بهتر از زیرانداز بود، سرانجام همسرم دو قطعه موکت را هم فروخت و تا به امروز در منزل ما فقط همان نُه
- چرا از این نانوایی سنگکی خرید می کنید ؟
- چون نان هایش بهتر از آن یکی هستند.
- چرا بهتر هستند ؟
- چون طعم بهتری دارند.
- چرا طعم بهتری دارند ؟
- چون نانوا کنجد روی نان را با دقت می ریزد در حالی که جای دیگر کنجد را یک گوشه نان می ریزد و همه جا به صورت یکنواخت کنجدی نمی شود.
- بسیار عالی ! این همون ارزشی هست که می شه باهاش محصولی تولید کرد و رضایت فروخت !
این روزا که کرونا حسابی حالمونو گرفته و مردم رو خونه نشین کرده، اولین ایده ای که میشه باهاش کالاها رو فروخت، ساخت یه فروشگاه اینترنتیه.
ساخت فروشگاه اینترنتی هم سادست. کلی پیشنهاد جلوی روی شماست؛ پنل های رایگان، پنل های نیمه رایگان، پنل های غیر رایگان.
ما اینجا میخوایم مورد دوم و سوم رو بررسی کنیم
ادامه مطلب
ما بچه که بودیم در بهشت زندگی می کردیم ما اصلا در بهشت به دنیا آمدیم ...
  وقتی یاد غذاهایی که می خوردیم می افتم می فهمم ما توی بهشت به دنیا اومدیم و بزرگ شدیم طعام آدم خیلی مهمه یادمه هر وعده غذا سرشار از عشق پدر و مادر بود بابا برای هر روز همون روز  خرید می کرد سبزی تازه گوشت تازه تخم مرغ تازه گوجه تازه چیده ریحون که از بازار روز می خرید و بازار روز واقعا بازار روز بودحتی اون  زن روستایی که سبزی می فروخت یا اونکه رب انار می فروخت یا ماهیگیری که چ
1- در صورتی که مال موضوع وقف خراب شود یا خوف آن باشد که منجر به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد می توان مال مورد وقف را فروخت به شرطی که عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود. (از بین رفتن مال موضوع وقف برابر است با بطلان وقف)
2- در صورتی که بین موقوف علیهم تولید اختلاف شود به نحوی که بیم قتل نفس برود یا منجر به خرابی مال موقوفه گردد، می توان مال موقوفه را فروخت. (از بین رفتن مال موضوع وقف برابر است با بطلان وقف)
3-  از آنجا ک
اسرار ثروت از تی هار وکر
 
 
اکِر پسر یکی از مهاجران اروپایی بود که تنها با پرداخت۳۰ دلار وارد آمریکای شمالی شد.
او در تورنتو بزر گ شد اما بسیاری از سالهای جوانی و بزرگسالی اش را در ایالات متحده سپری نمود. در دوران کودکی اش، پول با زحمت و مشقت به دست می آمد. از این رو اِکِر در سن ۱۳ سالگی شروع به کار نمود. در نوجوانی روزنامه تحویل می داد، بستنی اسکوپی می فروخت، در نمایشگاهها کتاب رمان و درساحل دریا لوسیون برنزگی می فروخت.او پس از یک سال تحصیل در
دنیای استارتاپ پر از آدم‌هایی است که می‌خواهند موفق شوند و در این
راستا تلاش بسیار زیادی می‌کنند، اما دستِ آخر نمی‌توانند کسب‌وکار خود را
به‌درستی راه‌اندازی کنند. چرا چنین چیزی اتفاق می‌افتد؟ بخش زیادی از
دلایل به این موضوع باز می‌گردند که بسیاری از کارآفرین‌ها، چگونگی راه
اندازی استارتاپ و رساندن کسب‌وکار خود از «نقطه‌ی الف» به «نقطه‌ی ب» را
نمی‌دانند. «نقطه‌ی الف» جایی است که ایده یا ایده‌‌ های استارتاپی
فوق‌العاده‌ در
#معرفی_کتاب ..«نحسی ستاره‌های بخت ما» (۲۰۱۲) و «شهرهای کاغذی» (۲۰۰۸) دو رمان دیگر این نویسنده در حوزه‌ی ادبیات نوجوان بودند که فروش موفقی داشتند و هر دو تبدیل به فیلم سینمایی شدند. «نحسی ستاره های بخت ما» از جمله فیلم‌های پرفروش سال ۲۰۱۴ بود که با بودجه‌ای ۱۲ میلیونی ساخته شد، اما ۳۰۷ میلیون دلار در سینماهای جهان فروخت._______قیمت۳۹۰۰۰تبا ۵ درصد تخفیف اعضا و ارسال رایگان
_____________
سفارش ازطریق #سایتwww.amirabook.irسفارش به صورت تلفنی۰۷۱_۳۲۳۲۱۴۳۲۰۷۱_۳
این اسلحه، یکی از مشهورترین اسلحه‌ها می‌باشد. این کلت یکی از عجایب هفت تیر است. افراد زیادی آن را بزرگ‌ترین هفت تیر کل تاریخ و بهترین اسلحه برای خرید می‌نامند. کلت فایتون در آمریکا تولید می‌شود و یک هفت تیر با کالیبر مگنوم.357 می‌باشد. تولید فایتون متوقف ‌شده، اما این بدان معنا نیست که ارزش خود را در بین جستجوگران تفنگ مناسب، از دست‌ داده است. اگر به دنبال یک هفت تیر جالب، ماندگار و قابل ‌اعتماد هستید، کلت فایتون را فراموش نکنید. البته تن
در مقالات قبلی در رابطه با چیستی اتریوم و کوین
آن که اتر نام دارد صحبت کردیم و به مزایای آن پرداختیم. اتریوم فارغ از
قابلیت های بسیار زیادی که دارد (مانند قراردادهای هوشمند) یک نوع ارز دیجیتالی است که از محبوبیت خاصی برخوردار است. اتر هم اکنون یکی از ارزهایی است که بسیار خرید و فروش و معامله می‌شود. شاید رسالت اتریوم مانند بیت کوین
تنها خرید و فروش اتر و جایگزین پول شدن نباشد اما در واقع بعد از بیت
کوین دومین ارزی است که بیشترین حجم بازار را
خیلی ساده میخوام توضیح بدم تو قدیم پول سکه طلا بود بعد تصمیم گرفتن به جای سکه طلا از پول کاغذی استفاده کنن حالا چه جوری؟
بزارید یه مثال بزنم فرض کنید هر سکه قیمتش هزار تومنه من سکه طلام رو تحویل میدم و هزار تومن میگیرم و هر موقع ک دلم خواست باید بتونم سکم رو پس بگیرم تا اینجا خوبه مشکل از اونجای شروع میشه که اون کسی که سکه و پول رو تبدیل میکنه به مشکل میخوره و زیاد پول چاپ میکنه و اون پول رو میده به یکی دیگه بدون اینکه پشتوانه طلا داشته باشه!   چ
کافه‌ای، بزرگ بود. با شیشه‌های بلند رو به خیابان و سقف بلند. دیوارهایی به رنگ سبز مغز پسته‌ای و صندلی‌های راحت.‌راستی ببخشید،کافه نبود. رستورانی بود که فست فود می‌فروخت‌. فضای رنگی و پرنورش، با کنده‌های چوبی که دکور را کامل کرده بود، جان می‌داد برای نشستهای دوستانه. برای اینکه با دوستی چندین ساله بنشینی و از همه چیز حرف بزنی.
می‌شد حین نگاه کردن به آتش بازی که آشپز با ماهیتابه و گوشت، راه انداخته بود با دوستت از رنج و شادی که دیشب کشیده
- اگر به تو بگویند فقط چند روز دیگر زنده ای چه می کنی؟
+ منظورت را نمی فهمم.
-فرض کن سرطان گرفته ای یا ایدز یا بیماری دیگری از این قبیل و می دانی فقط مدت کمی زنده خواهی ماند.
+ آدم اگر عاقل باشد همه حساب و کتاب ها را کنار می گذارد و بقیه عمرش را خوشگذرانی می کند.
- یکی بود که همین کار را کرد. هرچه داشت فروخت.  
ادامه مطلب
7سال با یک مرد معتاد زندگی کردم تمام وسایل زندگیم رو فروخت در این بین دوست همسرم گفت از ش جدا بشم وایشون هم از همسرش جدا میشه وبا هم زندگی کنیم قبول نکردم با همسرش از من اخازی کردند ومنم برای حفظ آبروم در محل کارم 6میلیون پول دادم این موضوع را خانواده ی همسرم فهمیدند ومجبور شدم با بخشش مهریه طلاق بگیرم بعد از مدتی همسرم که ترک کرده بودخواست که برگردم منم برگشتم یک سال خرج زندگیش رو دادم ولی بازم به مواد برگشته میخوام طلاق بگیرم وقتی فهمیدتهدی
یک دسته از مو هایم را در دستم گرفته و تا زیر چانه‌ام می‌کشم.تقریبا ده ماهی می‌شود که کوتاه‌شان نکرده‌ام.هنوز اما به حد کافی،بلند نشده‌اند.کش مویی را که پارسال تابستان خریده بودم،از بالای کتابخانه ‌برمی‌دارم.همراه با رفیقم،با چه خجالتی رفتم روبروی یک فروشگاهی که خرت و پرت های زنانه می‌فروخت!از همین هایی که تلِ سر و لاک ناخون و این جور چیز ها دارند.من که نتوانستم درخواستم را به خانم فروشنده بگویم!رفیقم که دلیل این خجالتم را نمی‌فهمید،ج
دستفروشِ داخل مترو هم که باشی باید اصول حرفه ای گری را خوب بدانی!
نه مثل پیرمردی که با صدای ضعیفش از روی نا آشنایی با اصول حرفه ایِ فروشندگی، همه نوع وسیله ای با خود حمل میکرد، آنقدر تنوع جنس داشت که من حیرت کردم قیمتها چطور یادش مانده بود؟؟!!
ولی در سفرِ رفت با مترو، پسری فقط مسواکِ آنتی باکتریال می فروخت، آنقدر هنرمندانه و قرّا با دستمایه ی طنز جنسش رو تبلیغ کرد که چندین نفر از او خریدند!!، پسرک می گفت: پول نداری دستگاه پوز هست! کارت نداشتی چک
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی
از ویژگی های عمر ابن بود که وقتی در جنگ ها بر غیر مسلمانها مسلط میشد زنان آنان را به عنوان کنیز می‌فروخت و حجاب از سر آنان بر می‌داشت و می‌گفت این کافران لیاقت حجاب ندارند
اگر علمای عربستان زنان ایرانی را بی حجاب می خواهند به این دلیل است که زنان ایرانی را کافر و لایق حجاب نمی‌داند.
زنان بی حجاب ایرانی به. عمر میگویند ما کافر و لایق حجاب نیستیم 
 
 
سه نفر بودیم. صبح تا ظهر، میان کوچه‌های کهنه‌سال پرسه زده‌بودیم. نبش یکی‌ از کوچه‌ها ایستاده‌ بودیم به تماشای بساط یک‌ دست‌فروش که تزئینات دریایی می‌فروخت. یک‌ برگه هم چسبانده بود بالا سر اجناس که [به ما دست نزن]. من‌ اما دست زدم‌. یواشکی ترتیبشان را بهم ریختم. نه تذکری شنیدم. نه چشم غره‌ای دیدم و نه هیچ. ساعت‌ها بعد، عمارت‌ها را دیده بودیم و در بالکن تجارت‌خانه‌ی ایرانی به نوبت عکس انداخته بودیم. سخت راه رفته‌ بودیم. خسته بودیم. من
پیرمرد خمیده و آرامی بود.توی مترو دستگیره های دو هزار تومانی می فروخت. زن عصبانی و خسته وارد واگن شد و به پیرمرد گفت:
جمع کن این بساطت را با این چرخکت هی این وسط راه می روی و گدایی میکنی.
نگاه پیرمرد با کف پوش های کف واگن گره خورد و صدای شکستنش را از توی نگاهش شنیدم.
دختر جوانی گفت: پدر جان کار شما حلال هست و جای پدربزرگ ما هستید و افتخار دارد کسب حلال
بقیه مسافرها انگار منتظر یک تکان بودند و سراغ دستگیره های پیرمرد رفتند.پیرمرد انگار جان تازه ای
از وقتی رفتم کلاس اول مادرم به شدت روی دیکته وسواس داشت و اگرچه نمره ای به جز ۲۰ هیچوقت براش قابل قبول نبوده و نیست اما در مورد دیکته و غلط های املایی همیشه می‌گفت اگر میخوای آدمی بشی که غلط غلوط بنویسی ترجیح میدم دیگه نری مدرسه اصلا! و این جوری شد که من هم به شدت حساسم نسبت به غلط های دیکته ای و نگارشی و تلفظ مثل امروز که توی مترو آقایی که سفره یکبار مصرف می‌فروخت و داد می‌زد که پُرفَراژ هم داره و شرایط طوری نبود بهش تذکر بدم و فقط حرص خوردم ی
 
 
 
می‌گویند که روزی کاروانی ایرانی برای فروش کالاهای خود عازم دیاری بیگانه بود. در قدیم‌الایام کاروان‌ها از دست راهزنان که هر آن و لحظه، شبیخون می‌زدند و اموال و کالای کاروانیان را به غارت می‌بردند، در امان نبودند.
اما کاروان ایرانی خود را به سلامت به مقصد رساند و کالای خود را فروخت. در راه بازگشت به کشور، این کاروان در دام راهزنان گرفتار آمدند و تمام اموال و دارایی‌شان و حتی اسب و شتری که بر آن سوار بودند هم به غارت رفت و به تصرف راهزن
پشت چراغ قرمزخیابان شریعتی ایستاده بودیم
و منوچهر هم صحبت می کرد کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود؛در گالری بزرگے گل های رزی به رنگ های مختلف می فروختولے سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بودو من احساس مے کردم این مرد از آسمان آمده است اصلا حواسم به منوچهر نبودکه یک لحظه حجم سنگین و خیسے روی پاهایم حس کردم یڪ آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم،پیاده شده تا گل ها را برایم بخردمنوچ
پشت چراغ قرمزخیابان شریعتی ایستاده بودیم
و منوچهر هم صحبت می کرد کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود؛در گالری بزرگے گل های رزی به رنگ های مختلف می فروختولے سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بودو من احساس مے کردم این مرد از آسمان آمده است اصلا حواسم به منوچهر نبودکه یک لحظه حجم سنگین و خیسے روی پاهایم حس کردم یڪ آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم،پیاده شده تا گل ها را برایم بخردمنوچ
حکایت زیبای بهلول و سوداگر
روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیاز بخر و هندوانه.
ادامه مطلب
آورده اند که مردی پارسا بود و بازرگانی که روغن گوسفند و شهد فروختی با او همسایگی داشت ، و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قُوت (غذا ) زاهد فرستادی ، زاهد چیزی به کاربردی باقی را در سبویی(کوزه ای) کردی و در ظرفی بنهادی ، آخر سبو(کوزه ) پر شد ، روزی در آن می نگریست اندیشید که اگر این شهد و روغن به ده درهم بتوانم فروخت و آن را پنج گوسفند خرم ، هر پنج بزایند و از نتایج ایشان رمه ها (گله گوسفند)پیدا آید ، و مرا استظهاری (پشت گرمی) باشد ، و  زنی از خاندان بز
خَله ساله بَهیمه مِن شهر‌نِشیر قاطی کِوریکِ دله بَیمه اسیر 
یِلاق بوردِمه بَلکوم دل بَوو وا بَدیمه یلاق ره سرهایته ویلا
آدِمای مَله بینه ناشناسچِش عینک‌دودی و تن نَخِش لِواس
سِره سَر‌سَرِبِن، آیفون تصویری وِشونِ اِتول هِم بییه خارجی
فارسی و زِوونِ دیگه زونه گپ مِره اِشابینی وِشونا چپ چپ
مه سر سیو بَیّه، بَیمه تو به تو مِره تَب بَزو بَیته مردِ خِش رو
بَدیمه وه هسته دائی یارعلیباته دِرِست ویمبه، هستی ذلفعلی؟
سونِ اِنار اَمه دل بَیّه
یافتند آن بُت که نامش بود لات // لشکر محمود اندر سومنات
هندوان از بهر بُت برخاستند // ده رهش هم سنگ زر می‌خواستند
هیچ گونه شاه می‌نفروختش // آتشی بر کرد و حالی سوختش
سرکشی گفتش نمی‌بایست سوخت // زر به از بُت ، می‌بایستش فروخت
گفت ترسیدم که در روز شمار // بر سر آن جمع گوید کردگار
آزر و محمود را دارید گوش // زانک هست آن بُت‌تراش این بُت‌فروش
گفت چون محمود آتش برفروخت // وآن بُتِ آتش‌پرستان را بسوخت
بیست من جوهر بیامد از میانش // خواست شد ازدست حالی ر
یافتند آن بُت که نامش بود لات // لشکر محمود اندر سومنات
هندوان از بهر بُت برخاستند // ده رهش هم سنگ زر می‌خواستند
هیچ گونه شاه می‌نفروختش // آتشی بر کرد و حالی سوختش
سرکشی گفتش نمی‌بایست سوخت // زر به از بُت ، می‌بایستش فروخت
گفت ترسیدم که در روز شمار // بر سر آن جمع گوید کردگار
آزر و محمود را دارید گوش // زانک هست آن بُت‌تراش این بُت‌فروش
گفت چون محمود آتش برفروخت // وآن بُتِ آتش‌پرستان را بسوخت
بیست من جوهر بیامد از میانش // خواست شد ازدست حالی ر
مهم اینه که آدم خوبی باشی ...
بقیه اش اضافاته...
....
یه شب خنک...
یه آتیش گرم...
یه اسمون پر ستاره...
یه حس ارامش ...
یه عشق کوچولو و بی دردسر و صالح و ساده اون ته ته قلبت...
یه خدایی که انقدر نزدیکته که گرماشو کنارت حس میکنی...
مگه یه آدم از زندگیش چی میخواد؟
.‌...
حافظ میگه
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنی
هر آن که کنج قناعت به گنج دنیا داد
فروخت یوسف مصری به کمترین ثم
عبد الحسین خان سپهر در ذکر وقایع سال 1317 قمری درباره قحطی کُردستان (در زمان مظفرالدین شاه قاجار) می نویسد: قحطى در کُردستان به حدى بود که چندین روز مردم نان پیدا نمى کردند و برگ درخت مى خوردند چنان که زنى که به حسن و کثرت مو معروف کردستان بود و چند طفل داشت و از براى آنها نان پیدا ننمود، ناچار گیس خود را مقراض(قیچی) کرد و به خانه اى برده به سه هزار و ده شاهى فروخت و آن همه پول را به بازار برد و نان نیافت.
 (عاقبت) در روز 9 صفر 1317، مردم کُردستان شوریدن
یکی از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله فقیر شد. محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و شرح حال خود را بیان کرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:
برو هر چه در منزل داری اگر چه کم ارزش هم باشد بیاور!
آن مرد انصار رفت و طاقه ای گلیم و کاسه ای را خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آورد.
حضرت آنها را در معرض فروش گذاشت و فرمود: چه کسی اینها را از من می خرد؟
مردی گفت: من آنها را به یک درهم خریدارم.
حضرت فرمود: کسی نیست که بیشتر بخرد!
مرد دیگری گفت: من به دو د
وای ماسک
با شروع توزیع ماسک، عده ای که کلا معترض اند هم شروع کردند. که چرا توزیع ماسک حضوری است؟ چرا ماسک رو دم در خونه ها تحویل نمی دید؟ چرا....؟ چرا......؟این چرا ها برای اعضای ستاد چیز عجیبی نبود. چون قبل از پخش ماسک به همه این چرا ها رسیده بودند و جواب هم داشتند. و اینکه راه های مختلفی رو برای توزیع بررسی کرده بودند که بهترین راه حل شد شیوه توزیع حضوری در چند محل مشخص شهر....روز اول عده ای از ستاد برای جواب دادن به چرا ها کمر همت بستند و وارد کارزار
صنعت ساختمان و ویروس کروناست
بی شک میتوان گفت که صنعت ساختمان یکی از سه صنعت برتر کشور است
تغییرات این صنعت بر اقتصاد کشور اثر گذار است
در حال حاضر این صنعت با مشکلات عدیده ای مواجه است
به نظر میرسد که در سال ۹۹ ویروس کرونا علاوه برا سایر صنایع کشور موفق شده است
که صنعت ساختمان را نیز تحت تاثیر قرار دهد و زمین گیر کند
 
در کل با این که اعلام شد از ۱۶ فروردین ۹۹ تمامی خدمات صنایع تولید مصالح ساختمانی می توانند
با رعایت اصول بهداشتی و ایمنی های ل
روزی مردی با مشاهده آگهی شرکت مایکروسافت برای استخدام یک سرایدار به آنجا رفت.
در راه به امید یافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد.
در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت:
اکنون ایمیلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان را برایتان ارسال کن.
مرد گفت: من ایمیل ندارم.
مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت مایکروسافت کار کنید ولی ایمیل ندارید. متاسفم من برای شما کاری ندارم.
مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خریده بود را در همان حوالی به
♪♬♬♪اومده اون روز که حتی فکشرم حالمو بد می کرد♪♬♬♪
♪♬♬♪حواست نبود به من، لعتی دیدم♪♬♬♪
♪♬♬♪دلت داشت به چشماش التماس می کرد دیگه دستت رو شد♪♬♬♪
♪♬♬♪از تمام خاطراتی که با من داری دور شو♪♬♬♪
♪♬♬♪خوبی مثل اینکه زدبه چشمات کورشد♪♬♬♪
♪♬♬♪دیگه نبینمت فقط دور شو♪♬♬♪
♪♬♬♪حال منو نمی دونی تمی تونی که بفهمی♪♬♬♪
♪♬♬♪میگیره آهمو زندگیت ببین الان داری می خندی♪♬♬♪
♪♬♬♪واسه من کاری نداشت بخوام مثل تو امشب بایکی♪♬
کوکاکولا (به انگلیسی: Coca Cola) نوشابه کولای گازدار پرطرفدار است که در بیش از ۲۰۰ کشور جهان به فروش می‌رسد. این نوشابه محصول شرکت آمریکایی کوکاکولا است و یکی ازنمادهای فرهنگی کشور ایالات متحده آمریکا به‌شمار می‌رود. کوکاکولا شناخته شده‌ترین نام تجاری در جهان و دومین واژه شناخته‌شده زبان انگلیسی در جهان است. ارزش این نام تجاری بیش از ۶۷ میلیارد دلار تخمین زده شده‌است.
در بسیاری از کشورهای غربی این نوشابه با نام عنوان ساده‌تر کُک (Coke)
به گزارش حوزه سینما و تلویزیون گروه فرهنگی هنری عصرحباد؛ همچنان فیلم سینمایی سعید روستایی به فروش خود ادامه می دهد و در صدر آمار فروش فیلم های در حال اکران قرار دارد.
در میان فیلم های تازه اکران شده هم، کار کثیف 160 و نیوکاسل 75 میلیون تومان فروخته اند.

آمار فروش تا امروز، جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۸ به شرح زیر است:
(تمامی ارقام به تومان است)
1) متری شش و نیم: ۲۷ میلیارد و ۷۰۰میلیون (۱۲۱روز)
2) تگزاس (۲): ۲۱ میلیارد و ۱۰۰میلیون (۹۳روز)
3) شبی که ماه کامل شد: ۱۳ میل
بهSGHAROOOONSGHAROOOON گزارش همشهری آنلاین به نقل از مهر،هالیوود ریپورترنوشت: پرنسس آنا و ملکه السا با قدرت خواهری شان قلب ها را بار دیگر سحر و در سطح جهان فروشی ۳۵۰.۲ میلیون دلاری را ثبت کردند. یخ زده؛ فانتزی شیرین رویاها این انیمیشن داخل سه روز اول نمایشش در آمریکا ۱۲۷ میلیون دلار فروش کرد و با فروش ۲۲۳.۳ میلیون دلاری داخل دیگر کشورها، موفق شد تا فروشش در سطح جهان را به رقم ۳۵۰.۲ میلیون دلار برساند. یخ زده نم اسکار بهینه انیمیشن شد این بالاترین خر
ما داغدار بوسه وصلیم...
گر عقل پشت حرف دل، اما نمی‌گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی‌گذاشت
از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
می‌شد گذشت... وسوسه اما نمی‌گذاشت
این قدر اگر معطل پرسش نمی‌شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی‌گذاشت
دنیا مرا فروخت ولی کاش دست‌کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمی‌زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی‌گذاشت
گر عقل در جدال جنون، مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی‌گذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن
#داستان_کوتاه
شغل مردی تمیز کردن ساحل بود.او هر روز مقدار زیادی از صدف های شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع آوری می کرد و مدام به صدف ها لعنت می فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می کردند. او باید هر روز آن ها را روی هم انباشته می کرد و همیشه این کار را با نارضایتی انجام می داد.
روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدف های بدبو درست کرده بود، خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت و همه آن صد
از روی کنجکاوی که چرا فیلم رحمان 1400 چرا توقیف شده بود نشستم و فقط 20 دقیقه از آن را تماشا کردم. تهوعی ایجاد کرد که با هیچ متوکلوپرامیدی قابل رفع نبود. سرطان مردانۀ سعید آقاخانی و دیدن یکتا ناصر با گریم حال به هم زن در وان آب گرمی که مرغ تویش شناور است.
چه مغزی است آن که ایدۀ قرار دادن بازیگر در وان با آب گرم و وجود مرغ ازش بیرون می‌ریزد؟ منوچهر هادی همین است. یک کارگردان تجاری که جز پول چیز دیگری برایش مهم نیست. فیلم من سالوارد نیستم و ساخت انسان
سه پاکت فال در دست داشت و اگر می فروخت راحت می رفت خانه و دیگر دغدغه ی پول برای غذای این هفته را نداشت. درب مترو باز شد و با جثه ی کوچکش جمعیت را کنار زد و رفت داخل.- آقا فال بدم؟+ حافظ از روی مستی یه چیزی گفته، من بیام پول بدم براش؟ صد سال سیاه پول نمی دم.با دمپایی هایی که از فرط استفاده دیگر نه سَری داشت و نه تَهی و نه کَفی، پاهایش را کف مترو کشید و رفت روبروی پیرمردی که پلاستیک میوه در دست داشت ایستاد.چندبار به چشم های پیرمرد خیره شد، اما دید که ا
دیشب یک ثانیه مانده به بسته شدن درهای قطار مترو پریدم داخل واگن. نفس راحتی کشیدم و دور و برم را نگاه کردم که یک جای خالی پیدا کنم. یکی از آن صندلی های دوتایی ته واگن خالی بود. روی دیگری زنی سی و خرده ای ساله نشسته بود. چتری های مش کرده اش نامرتب روی پیشانی ریخته و بینی اش ملتهب و به طرز عجیبی سرخ بود.
یک کوله پشتی و چندین کیسه با خودش داشت که آنها را روی صندلی خالی نشانده بود. با احتیاط جلو رفتم و پرسیدم که می توانم بنشینم؟ بینی اش را با صدا بالا کش
ژانر: درام، بیوگرافی
این فیلم به روزهای پایانی زندگی ونسان ونگوگ، نقاش معروف هلندی در شهر آرل فرانسه می‌پردازد و در پی رد کردن فرضیه‌ی «خودکشی» این نقاش است. عنوان فیلم برگرفته از نقاشی رنگ روغنی است که ونگوگ حدود دو ماه قبل از درگذشتش آن را کشیده بود. هر چند او در زمان حیاتش در گمنامی به سر می‌برد و در تمام طول عمرش تنها یکی از تابلوهایش را فروخت اما اکنون به عنوان یکی از تاثیرگذارترین نقاشان قرن نوزدهم در جهان شناخته می‌شود. ونگوگ به بیم
دانلود آهنگ آی امون امون امون عشقم رفت پیشم نموند کامی یوسفی | دیدمش با دیگرون Kami Yousefi – Ay Amoon Amoon
دانلود آهنگ آی امون امون امون عشقم رفت پیشم نموند کامی یوسفی | دیدمش با دیگرون
آی امون امون امون عشقم رفت پیشم نموند آی امون امون امون دیدمش با دیگرون آی امون امون امون منو فروخت به اینو اون ای امون امون امون دلمو خیلی سوزوند آی امون امون امون دیدی عمرم شد حروم آی امون امون امون روزای خوبم شد تموم آی امون امون امون چقدر بهش گفتم بمون آی امون امون ام
معنی حد ضرر در بورس و بازار های مالی چیست و چگونه می توان به آن پایبند ماند
1- تعریف ساده حدضرر یا حد توقف زیان این است: وقتی قیمت سهام به حدضرر تعیین شده رسید، سهام موردنظر را باید فروخت تا از ضرر بیشتر جلوگیری شود.
2- باید توجه کنید که کم شدن سود هم نوعی ضرر است، بنابراین در زمانی که قیمت سهام بالا رفت، حدضرر را نیز باید متناسب با قیمت، افزایش داد.
3- تعیین حدضرر در سهم‌ها متفاوت است و هیچ قانون کلی وجود ندارد اما نکات کلیدی زیر می‌تواند در تعیی
امروز بالاخره کتابی که دو سال بود دنبالش می گشتم تا بخرم رو به طور اتفاقی پیدا کردم و خریدم. :)
بعد از این که توی حیاط دانشگاه از اتوبوس پیاده شدم و به طرف به ساختمون های دانشگاه می رفتم تا به کلاس شیمی عمومی 1 برسم یک هو غرفه ای رو دیدم که دقیقا جلوی دانشگاه بود و کتاب می فروخت اونم با 20 درصد تخفیف.در نتیجه کتاب "فقط پتی" رو خریدم. :)
خریدن یک کتاب چه قدر روحیه ی آدم رو شاد می کنه. :)
حیف که امشب به خاطر امتحان فیزیولوژی فردا نمی تونم این کتاب رو بخون
یادمه کلاس دوم بودم و جو گیر برای خوندن هر چیزی!
یه بار از جلو یه وانت پر از هندونه رد شدیم که رو یه کارتن نوشته بود:هندونه به شرت چاقو!
به طور کاملن اتفاقی کنارشم یه وانت دیگه بود که چاقو وچنگال می فروخت!
منم با خودم گفتم لابد اشتباهی به جای "با" . "به "گذاشتن و یادشون رفته "و" بین چاقو وشرت رو بذارن...ینی جمله این بوده:هندونه با شرت و چاقو!
ینی به خاطر یه غلط املایی (ت به جای ط تو املاء شرط)من جمله رو با مفهوم دیگه ای خوندم!(ینی درکم این بود:هندونه بخر.
وَ قَالَ (علیه السلام):الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا.و درود خدا بر او، فرمود:دنیا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن، و مردم در آن دو دسته اند: یکى آن که خود را فروخت و به تباهى کشاند، و دیگرى آن که خود را خرید و آزاد کرد. نهج البلاغه(ترجمه دشتی)، حکمت133
- گوسفندی داشتم لاغر مردنی، وزنش خیلی بخواهد بشود پنج کیلو، روی دس
میکائیل از پنج سالگی پشت چراغ‌قرمزهای بولوار اشرفی اصفهانی گل و نوارکاست و سی‌دی و آب‌معدنی و چیپس‌وپفک و بادکنک می‌فروخت و گاهی هم اسپند دود می‌کرد. این را خودش بعد از هفت سال برایم تعریف کرد. میکائیل زیباترین کودک کاری بود که در عمرم دیده بودم. آن روز که دیدمش صورتی سفید با چشمانی تیله‌ای و موهای مجعد و خرمایی رنگ داشت. در یک کلام خود یوسف زمان!ماشینم را در کوچه‌ی بعد از چراغ‌قرمز پارک کردم و آن روز در فروش فال‌ها به میکائیل کمک کردم.
به نام خدا شنهای طبس




آغوش پرماجرااستاد افتخاری، مرداد‌ماه سال ۱۳۸۹ و همزمان با شرایط خاصی که کشور داشت به‌مناسبت روز خبرنگار، در برنامه‌ای به عنوان خواننده حاضر می‌شود که به گفته خودش برای پلی‌بک در آن پنج میلیون تومان می‌گیرد. در ادامه این مراسم، محمود احمدی نژاد نیز به سالن می‌رود. بعد از پایان اجرا، افتخاری و احمدی نژاد یکدیگر را به گرمی در آغوش می‌گیرند و روبوسی می‌کنند و دیالوگ‌هایی هم بین آن‌ها رد و بدل می‌شود. اتفاقی که در
حالا بعضیا یه جوری دارن خودشون رو میکشن که به همه بقولونن که صابر ابر و امیرعلی ق و عادل دانتیسم نویسنده نیستن که انگار کتاب امیرعلی ق کلی فروخته چه بلایی سر ادبیات اومده ! بابا جان این اتفاق قبلا با شعرهای مریم حیدرزاده سر ادبیات اومده بود حالا شهرام شپره آهنگ میده بیرون دنیای موسیقی نابود شده؟ یا وقتی هزارپا خداتونن فروخت سینما منفجر شد؟ هرچیزی که پر فروش میشه الزاما خوب و ماندگار نیست اینا دو روز بعد فراموش میشن . این همه آهنگ بعد گلشن آش
به گزارش همشهری آنلاین بوسیله نقل از بلومبرگ، شریک شدن پترا دایاموندز یک سنگ آبی ۲۰ قیراطی را بوسیله مبلغ حدود ۱۵ میلیون دلار فروخت. این لوزی در سپتامبر در معدن کولینان که برای تولید عقل های قیمتی از جمله سرتیز های به کار رفته در جواهر کلاه سلطنتی انگلیس نامی شد، کشف شد. لوزی های آبی رنگ از جمله پر پشت ترین سنگ های جهان هستند و این لوزی به مقدار ۷۴۱ هزار دلار بوسیله ازای هر قیراط فروخته شد. سرقت عجیب بلور ۵۰ قیراطی در توکیو هجوم جویندگان الم
پامرانین ارزان
سگ پامرانین مجانیپامر رایگانپومرپومرانی ارزان قیمتقیمت پامرانین
دوستان عزیز و گرامی توجه داشته باشید که اگر با واژه هایی از جمله پامرانین ارزان - پامرانین رایگان - واگذاری پامرانین وارداتی - پومرانی رایگان و از این قبیل مطالب در سایت های مختلف و پیج های گوناگون مواجه شدید بدانید که اغلب برای کلاه برداری و سوء استفاده می باشند. زیرا پامرانین به دلیل بالا بودن قیمت ( خصوصاً پامرانین وارداتی ) قابل واگذاری و انتقال به شخص دیگر
زلزله تهران که اومد مجبور شدیم سوار ماشین بشیم و بریم به یک جای امن . پس توی خیابون‌ ها می‌ چرخیدیم و من مردم رو تماشا می‌ کردم . همه بیرون بودند . انداختیم به اتوبان امام علی و رفتیم و یک جایی که احتمالا خیابان دور دور هم بود ایستادیم . اولین بار بود که اینقدر واضح اختلاف طبقاتی رو می‌ دیدم . ماشین هایی که تا ۵ میلیارد تومان قیمت داشتن مشغول جولان دادن در خیابان ها بودن . و شخصی داشت گل می فروخت سر چهار راه . چقدر دیدن این فاصله طبقاتی تخله . یعن
خییییییییلی قشنگه حتماً بخونید ☺☺بسیار زیبا و آموزنده
پیرمردی در دامنه کوه های دمشق هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کندیک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار  سوخت تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی  به پیرمرد داد که بفروشد تا در زندگی اش بهبود یابدپیرمرد ازحضرت  سلیمان (ع) تشکری کرد وبسوی خانه روان شد و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد ونگین
توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.
روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم.دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید.
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم...؟؟؟دکتر گفت: برو بالاتر...!بالای مچ را نشان دادم...دکتر گفت برو بالاتر...!بالای زانو را نشان دادم... دکتر گفت برو بالاتر...!تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر!!!ع
توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم. دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید.
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر... بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفو
او زمانی انجا به تفرج ایستاد ، زنی قاروره ( چیزی مثل پیشاب ) بیماری را باز آورد . او در آنجا نگاه کرد و گفت : این بیمار جهود است . باز نگاه کرد و گفت تو خدمتکاری ؟
گفت : اری
گفت دیروز ماست خورده است ؟
زن گفت آری
مردم از علم او تعجب بنمودند و ابو علی را ازین جریان حیرت آمد
چندان توقف کرد که او از کار فارغ شد
پیش رفت و به مردک گفت اینها را از کجا معلوم کردی ؟
گفت از انجا که تورا شناختم که تو بوعلی هستی...
بوعلی گفت : این مشکل تر...
بو علی چون الحاح ( پافشاری )
بسم الله ارحمن الرحیم
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
GTA San Andreas سن اندرس نام پنجمین نسخه از سری بازی  های خشونت در شهر می باشد و ما امروز نسخه دوبله فارسی این بازی را  برای شما آماده کرده ایم. همچنین این نسخه GTA San Andreas با نام جی تی آ  نیز شناخته می شود. نسخه کامپیوتری این بازی نیز طرفداران زیادی دارد.از ویژگی های منحصر به فرد این بازی به نوعی ادغام آن از دو گونه بازی های جنگی و ماشین سواری میباشد.
Rock Star اولین شرکت تولید کننده این سبک
«٨٦»أُولئِکَ‌ الَّذِینَ‌ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ‌ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ‌ فَلا یُخَفَّفُ‌ عَنْهُمُ‌ الْعَذابُ‌ وَ لا هُمْ‌ یُنْصَرُونَ‌ 
آنها کسانى هستند که زندگى دنیا را به بهاى(از دست دادن)آخرت خریده‌اند،پس در مجازات آنان تخفیفى داده نمى‌شود و آنها یارى نخواهند شد. 
نکته‌ها: 
این آیه ریشه‌ى پیمان‌شکنى‌ها،قتلِ‌نفس‌ها و عمل نکردن به برخى آیات را چنین بیان مى‌کند:آنها دنبال زندگى دنیوى هستند و تنها به قوانینى که منافعشان را ت
چند وقت پیش پدرشوهرم باغش رو فروخت و به ما و برادرشوهرم سی ملیون داد...
من تصمیم داشتم با پولم طلا بخرم ...اون روز طلا گرمی 470 هزار تومن بود...یکم مردد بودم طلا بخرم یا بذاریم کنار زمین بخریم ...
واسه همین پول یکی دوهفته ای بلاتکلیف مونده بود برا خودش:))
تا این که امید گفت صابخونه ی آقا رضا جوابشون کرده و اونا هم دنبال خونه بودن و الان یه خونه میخواد رهن کنه صد و سی ملیون و دقیقا سی تومن کم داره...ولی میخواد وام بگیره و جور کنه...
منم گفتم ما که سی تومن د
چند روز پیش توی مترو نشسته بودم. این مکالمه را بین دخترک فال‌فروش و یک مسافر شنیدم:
- عمو! ببین من چی‌ میگم...
- من فال نمیخام...
- حالا ببین. با اون من مسابقه دارم. هر کی زودتر به یه فروشی برسه، باید ده تومن از اون یکی جایزه بگیره. من یه دونه دیگه باید بفروشم، وگرنه مجبورم ده تومن بهش بدم.
برگشتم و دخترک را نگاه کردم. پسرکی هم که داشت فال‌ و آدامس می‌فروخت، به نظر برادرش می‌رسید. 
با خودم فکر کردم چه ایده جالبی،
گاهی با رفقای همفکر و هم‌ایده و هم‌
ب اقای کرد بی بی سی ملاحظه کنند-!!
 
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- در گفتمانی در بی بی سی جناب کردی تفسیر عمروبن عاصی میکند- روز روشن دزدی هنوز مرکب تاریخ جدید خاورمیانه خشک نشده است- این داعش بود که وظیفه داشت مانندهیتلر سرزمین سوخته تحویل دهد اتفاقا من دیروارد صحهنه نبرد شدیم وداهش بافریب پیش امد زمانی خوب از لحاظ نظامی قوی شد ازقلروی فدرالی خوداش به سمت دمشق حرکت کرد و بزرگترین ضربه بخوداش زد اصلا قصد سازندگی نداشت هرجا که رفت د
ب اقای کرد بی بی سی ملاحظه کنند-!!
 
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- در گفتمانی در بی بی سی جناب کردی تفسیر عمروبن عاصی میکند- روز روشن دزدی هنوز مرکب تاریخ جدید خاورمیانه خشک نشده است- این داعش بود که وظیفه داشت مانندهیتلر سرزمین سوخته تحویل دهد اتفاقا من دیروارد صحهنه نبرد شدیم وداهش بافریب پیش امد زمانی خوب از لحاظ نظامی قوی شد ازقلروی فدرالی خوداش به سمت دمشق حرکت کرد و بزرگترین ضربه بخوداش زد اصلا قصد سازندگی نداشت هرجا که رفت د
فیلم رحمان 1400 درواقع محصول منوچهرهادی نیست محصول برخورد سیب‌زمینی‌وار ماست. یک گناه در سه جا، سه عقاب متفاوت داره.
کسی که در خانه گناه می‌کنه ضررش به خودش می‌رسه. 
کسی که در جامعه و خیابان گناه می‌کنه گناهش بیشتره. چون بقیه می‌بینند قبح گناه ریخته می‌شه  یا ممکنه تکرار کنند. 
 کسی که در جامعه  گناه می‌کنه و به گناهش افتخار می‌کنه عقابش خیلی خیلی بیشتره. چون داره الگوسازی گناه می‌کنه. منکر رو داره معروف جلوه می‌ده.
گناه یک آدم عادی در ج
"سندروم باکستر" چیست؟
 
جورج اورول در کتاب «قلعه‌ی حیوانات» ماجرایی تامل‌برانگیز را شرح می‌دهد:
طبق ماجرای این کتاب، حیوانات دست به دستِ هم می‌شوند و ارباب و خانواده‌اش را از مزرعه بیرون می‌کنند و خود مدیریت مزرعه را به دست می‌گیرند. اولین کار آن‌ها تنظیم عهدنامه‌ایست که طبق آن همه‌ی حیوانات باهم برابرند و هیچ‌کس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند. اما چیزی نمی‌گذرد، خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام‌آرام عهدنام
آیا تاکنون از
ورود یک لامپ حبابی به تاریخ شنیده اید ...؟ این یک شوخی نیست، بلکه در غرب
جهان، به طور خاص در لیورمور کالیفرنیا، یک لامپ کم نور وجود دارد که
اکنون ۱۱۸ سال در حال سوختن است. به عبارت دیگر، تنها لامپی در تاریخ است
که تا این اندازه روشن مانده و برای مدت زمانی طولانی در تاریخ کار می‌کند.
تا جایی که به «افتخار» شهر و نماد مهمی در آن تبدیل شده است.
از زمان روشن شدن لامپ در سال ۱۹۰۱ میلادی تاکنون، لامپ شهر روشن بوده و
در طول ۲۴ ساعت هر رو
صنعت آرایش در جهان صنعتی گسترده و پهناور می باشد که شرکت ها و برندهای متعددی در این حوزه عمل می کنند .شرکت های عالی خارجی اسباب قابل قبولی را از مواد اول عالی ایجاد می کنند البته اگر قرار باشد از این برندها خرید کنیم سالانه می بایست پول هنگفتی را برای این مسائل پرداخت نماییم . مطلقا این فعالیت عاقلانه نمی‌باشد و برای اقتصاد مرزو بوم نیز خسارت دارااست . بهترین مارک ریمل 
 
امروزه به برهان گرانی برندهای عالی لوازم آرایشی و بهداشتی ، اشخاصی مش
فواید و مزایای پرورش گوسفند
1. گوسفند یک حیوان نسبتاً خوش بنیه ای است که آب و هوای متغییر و خشک را تحمل می کند و با فقیرترین علوفه و غذل ها را رشد خود ادامه می دهد.
2. بوسیله گوسفند می توان زمین های نا مرغوبی که برای کشت و زرع مناسب نیست با ایجاد مرتع مصنوعی مورد استفاده قرار داد.
3. گوسفند در مقایسه با سایر دام ها به جیره نگهداری کمتری احتیاج دارد و بیشتر غذایی را که دریافت می کند صرف تولید رشد و نمو خود مینماید. به همین سبب در بیشتر کشورهای دنیا ا
سلام دوستان روزخوش
امروزمیخوام‌یک‌کتاب‌جدیدبهتون‌معرفی‌کنم‌که‌خودم‌تازه‌خوندمش
کتاب"آرزوهای تحقق یافته"
نوشته ی وین دایر
مترجم فروزنده دولتیاری
انتشارات نیک فرجام
تعدادصفحات۲۱۵
موضوع خودشناسی و خودسازی
 خب چقدر به این دسته کتاب ها علاقه دارین؟؟خودشناسی-خودسازی-موفقیت و...
این دسته کتاب ها این روزهازیاددیده میشن وهرجاازشون هست ولی اینکه کدومشون خوبن و ارزش خوندن دارن درصد بالایی به شناخت‌ازنویسنده‌ویا‌معرفی‌ازسمت‌کسی‌که
سلام دوستان روزخوش
امروزمیخوام‌یک‌کتاب‌جدیدبهتون‌معرفی‌کنم‌که‌خودم‌تازه‌خوندمش
کتاب"آرزوهای تحقق یافته"
نوشته ی وین دایر
مترجم فروزنده دولتیاری
انتشارات نیک فرجام
تعدادصفحات۲۱۵
موضوع خودشناسی و خودسازی
 خب چقدر به این دسته کتاب ها علاقه دارین؟؟
خودشناسی-خودسازی-موفقیت و...
این دسته کتاب ها این روزهازیاددیده میشن وهرجاازشون هست ولی اینکه
کدومشون خوبن و ارزش خوندن دارن درصد بالایی به شناخت‌ازنویسنده‌ویا‌معرفی‌ازسمت‌کسی‌ک
او ولوو گروه (سوئدی: Volvokoncernen؛ به طور قانونی Aktiebolaget ولوو، کوتاه به AB ولوو) (به سبک VOLVO) یک شرکت تولیدی چند ملیتی سوئد است که مقر آن در گوتربورگ است. در حالی که فعالیت اصلی آن تولید، توزیع و فروش کامیون، اتوبوس و تجهیزات ساخت و ساز است، Volvo نیز سیستم های دریایی و صنعتی رانندگی و خدمات مالی را تامین می کند. در سال 2016، دومین تولید کننده بزرگ کامیون های سنگین جهان بود. [2]
تولید کننده خودرو Volvo Cars، همچنین در گوتنبورگ مستقر بود، تا سال 1999 بخشی از شرکت Volvo
کیا در سال 2019 حدود 1630 دستگاه از مدل کادنزا (Cadenza) را فروخت. این آمار در سال 2018 به 4507 دستگاه رسیده بود. بنابراین کیا امیدوار است که با به وجود آوردن تغییراتی؛ محبوبیت سابق کادنزا را بازگرداند. مدل اصلاح شده کادنزا در ژوئن سال گذشته و هنگام معرفی K7 برای عرضه در بازار کره‌جنوبی، معرفی شد. ولی اکنون کادنزا در آمریکای‌شمالی تغییر خواهد کرد.
این سدان شیک در در میحط داخلی، درون کاپوت و جلو پنجره خود با تحولات متعددی مواجه شده است. کادنزا به چراغ‌ها
اتومبیل دزدی بزرگ: سَن آندریاس (به انگلیسی:Grand Theft Auto: San Andreas) یک بازی ویدئویی غیرخطی در سبک اکشن-ماجراجویی وجهان باز از مجموعه بازی‌های اتومبیل‌دزدی بزرگ است که توسط راک‌استار نرث توسعه یافته و به وسیلهٔراک‌استار گیمز منتشر شده‌است. اتومبیل‌دزدی بزرگ: سَن اَندریاس پنجمین بازی از سری بازی‌های جی‌تی‌ای به‌شمار می‌رود. این بازی ابتدا در ۲۶ اکتبر ۲۰۰۴ برای کنسول پلی‌استیشن ۲ سپس در ۷ ژوئن ۲۰۰۵ برایاکس باکس و مایکروسافت ویندو
یک سنگ کوچولو وسط کوچه ای افتاده بود. هرکسی از کوچه رد میشد، لگدی به سنگ میزد و پرتش میکرد یک گوشه ی دیگر. سنگ کوچولو خیلی غمگین بود. تمام بدنش درد میکرد. هرروز از گوشه ای به گوشه ای می افتاد و تکه هایی از بدنش کنده میشد. سنگ کوچولو اصلا حوصله نداشت. دلش می خواست از سر راه مردم کنار برود و در گوشه ای مخفی شود تا کسی او را نبیند و به او لگد نزند.یک روز مردی با یک وانت پر از هندوانه از راه رسید. وانت را کنار کوچه گذاشت و توی بلندگوی دستیش داد زد: « هندو
پشت
چراغ قرمز

خیابان شریعتی ایستاده بودیم

و منوچهر هم صحبت می کرد

 

کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید
یکدست پوشیده بود؛

در گالری بزرگے گل های رزی به رنگ های مختلف
می فروخت

ولے سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود

و من احساس مے کردم این مرد از آسمان آمده
است

 

اصلا حواسم به منوچهر نبود

که یک لحظه حجم سنگین و خیسے روی پاهایم
حس کردم

 

یڪ آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم
را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم،

پیاده شده تا گل ها را ب
درباره برند:
GUERLAIN قدیمی ترین کمپانی عطر سازی دنیاست که در سال 1828 توسط Pierre Francois Pascal Guerlain در فرانسه تاسیس شد. گرلن در صنعت عطر سازی به شهرت جهانی رسید و در سال 1853 عطری با نام eau de cologne imperial برای ناپلئون سوم امپراطور فرانسه و همسرش ساخت که بعنوان عطر رسمی اعلیحضرت شناخته می شد. پس از آن عطری مخصوص ملکه ویکتوریا انگلستان و ملکه ایزابلا اسپانیا ساخت. عطرهای گرلن غالبا دارای یک اشتراک بویایی هستند که کاملا سبک رایحه ی متفاوت این برند است. Pierre Francois
درباره برند:

GUERLAIN قدیمی ترین کمپانی عطر سازی دنیاست که در سال 1828 توسط Pierre Francois Pascal Guerlain در فرانسه تاسیس شد. گرلن در صنعت عطر سازی به شهرت جهانی رسید و در سال 1853 عطری با نام eau de cologne imperial برای ناپلئون سوم امپراطور فرانسه و همسرش ساخت که بعنوان عطر رسمی اعلیحضرت شناخته می شد. پس از آن عطری مخصوص ملکه ویکتوریا انگلستان و ملکه ایزابلا اسپانیا ساخت. عطرهای گرلن غالبا دارای یک اشتراک بویایی هستند که کاملا سبک رایحه ی متفاوت این برند است. Pierre Francoi
 
از ویژه گی های زندگی با یک نویسنده که مدام در حال یادداشت برداری از لحظه به لحظه ی زندگی و محیط اطرافش است، کافی ست به یک مورد اشاره کرد:
 
صحنه داخلی - آشپزخانه - در حال رنده کردن کلم قرمز! ( آخه یکی نیست بگه دختر آدم کلم قرمز رو رنده می کنه؟!)
زن توی فکر است. به هزار و یک چیز فکر می کند. به قیمت تند اجناسی که همین چند دقیقه ی پیش با هم خریده بودند " دو تا کلم و هویج و سیب و پرتقال و خمیرریش... آرد و تخم مرغ و یک بسته پاستیل ماری!... مگه می شه صد و هشتاد
 
 
روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیاز بخر و هندوانه. 
سوداگر این دفعه رفت و سرمایه خود را تمام پیاز خرید و هندوانه انبار نمود و پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه های او پوسید و از بین رفت و ض
خرید دستگاه تصفیه آب خانگیمعرفی روش های تصفیه آب خانگی : انواع دستگاه تصفیه آب خانگی شامل قطعات و مراحلی هستند که هرکدام از این مراحل یاقطعات کاری مهم برعهده شان است . روش اصلی تصفیه آب که قادر است تمام آلودگی های مضر را حذف کند همان اسمز معکوساست و در مقابل روش دیگری نیز وجود دارد که از آن می توانیم به نام فیلتراسیون نام ببریم ، این سیستم فیلتراسیون قادر نیست تاکاملا آلودگی های محلول را از بین ببرد و قیمت آن بسیار پایین تر از سیستم اولی می با
ای
کاش تمام آن‌هایی که نماز نخوانده‌اند، روزه نگرفته‌اند، اما همیشه راستش را گفته‌اند
و چند واحد استخدام افتاده‌اند همدیگر را پیدا کنند و از زیر نگاه کودن‌پنداری
جامعه خلاص شوند. ای کاش تمام آن‌هایی که نماز خوانده‌اند، روزه گرفته‌اند، حال
خوبشان حال دیگران را خوب کرده است و کار خوبشان توی این سرا برای حرم‌سرا توی آن
سرا نبوده‌‌است، همدیگر را پیدا کنند و از زیر نگاه اُمُل‌پنداری جامعه خلاص شوند.
می‌توان خیلی راحت هر آن چه به نام دی
بسم الله الرحمن الرحیم
برای درس گرفتن از قیام اباعبدالله الحسین (ع) باید ریشه‌ها را مطالعه کرد. گاهی اوقات عده‌ای گناهی می‌کنند؛ معصیتی می‌کنند به خیال اینکه این گناهان کوچکند و نسبت به اعمال خیرشان ناچیز است ولی گاهی گناهی، عملی، تاریخ را عوض می‌کند و باعث می‌شود خیلی‌ها روی خوشبختی را نبینند. نمونه آن را در عوامل وقوع واقعه‌ی کربلا می توان دید. مثلا  اگر شریح قاضی نمی‌ترسید؛ دیگر واقعه کربلا اتفاق نمی‌افتاد! وقتی هانی را مجروح اند
من برده هستم : دفتر خاطرات کلوتی، برده ای متفاوت از سایر برده ها.
 
من برده هستم : پاتریشیاسی. مک کسیاک، محراب قلم
خلاصه:
کلوتی دختر سیاه پوست ۱۰ـ۱۲ ساله ای که برده است ولی در حین باد زدن خانم ارباب که به پسرش درس می داد خواندن و نوشتن یاد گرفته و خاطراتش را می نویسد.او تمام ذهنیات و اتفاقات روزمره اش را می نویسد. اگر بفهمند او را به جنوب منتقل می کنند که هیچکس نمی تواند از آنجا فرار کند و همانجا خواهد مرد و یا او را می کشند!او به هیچکس چیزی نمی گوی
ظل‌السلطان، فرزند بزرگ ناصر‌الدین شاه حاکم ولایات جنوب ایران بی‌اندازه متعدی، و سفاک و طماع و حریص بود و عموم مردم از عزل او شاد شدند. تصویری که تاریخ از استبداد رای و قساوت و بی‌فکری ظل‌السلطان، به دست می‌دهد حیرت‌انگیز است. چنانکه فروغی نوشته است در کودکی ظل‌السلطان یکی از تفریحاتش کور کردن گربه‌ها بود[1]، یا زمانی که والی اصفهان شد، اهتمامی ویژه به خرج داد تا ابنیه تاریخی دوره صفویه را از بین ببرد. «بعضی از کاخ‌ها را به اشخاص می‌فر
مدتی ساکن شاهرود بودم، و بین دانشگاه و خانه راه کوتاهی بود که باید پیاده می رفتم. نزدیک ترین راه برای رفتن به دانشگاه از مسیر بازار سرپوشیده طی می شد. بازار سرپوشیده، جایی هست مثل پاساژهای امروزی، ولی اختصاصی تر و اگر از قدیم حفظ شده باشد، وسیع تر هم هستند. طوری که در مسافت های طولانی مثلا یک وقت میبینی یک دالان یا یک خیابان، به عبارتی، همه یک جنس میفروشند، مثلا راسته کفاشی، فرش فروشی، زرگری و غیره داریم. هر شهر، و خصوصا شهرهای بزرگ یک بازار س
نشانی
دریافت پی‌دی‌اف نیماییِ « اقیانوسِ منبسط»از: داوود خانی خلیفه‌محله(لنگرودی)
دم دروازه‌ی پارک،
می‌فروخت
طفل زردنبویی آبِ نبات.
سه‌قدم فاصله با یک زنِ آراسته‌ای،
جاروکشی می‌روبید
برگ‌و‌خاشاک از خاک.
اندکی آن‌سوتر‍؛
دو پسربچه‌ی شاد:
یکی‌اش
کف می‌زد
آن یکی،
 دور
خودش می‌رقصید.
توی حوضی بی‌آب
سکه‌ی از رده‌خارج‌شده‌ای سو می‌زد.
سمت یک سرسره‌ی آهنیِ اکسیده،
بچه‌ی کارِ نفس‌سوخته‌ای
سینیِ چاغاله می‌گردانْد.
زن سرگردانی
م
 
لغت ها با اهمیت طولانی یا این که دم بلند | Long Tail Keywords
 
 
کلمات دارای اهمیت طولانیلغات حیاتی دم طولانی “ Long Tail Keywords ” که گهگاه تحت عنوان واژه و کلمه های حیاتی بلند یا این که دم دراز هم شناخته میشود , به کلمات‎کلیدی گفته میشود که دربرگیرنده سه یا این که بیشتراز سه کلمه و واژه باشند .این جور از کلمه‎های حساس معمولاً فراوان کامل‎تر و توصیفی‎تر از کلمه ها مهم دم‎متوسط می باشند .برای مثال عباراتی مثل : «خرید کفش زنانه چ
 
لغت ها با اهمیت طولانی یا این که دم بلند | Long Tail Keywords
 
کلمات دارای اهمیت طولانیلغات حیاتی دم طولانی “ Long Tail Keywords ” که گهگاه تحت عنوان واژه و کلمه های حیاتی بلند یا این که دم دراز هم شناخته میشود , به کلمات‎کلیدی گفته میشود که دربرگیرنده سه یا این که بیشتراز سه کلمه و واژه باشند .
کلمات کلیدی طولانی و دم دراز - Long Tail Keywords
.این جور از کلمه‎های حساس معمولاً فراوان کامل‎تر و توصیفی‎تر از کلمه ها مهم دم‎متوسط می باشند .بر
بسم الله 
چقدر خوبه وقتی همه چیز خوبه :) و هیچ چیزی نمیتونه رو این حس عالی اثر بذاره... 
مشاورم ( من معتقدم حتما نباید آدم مشکلی داشته باشه تا بره پیش مشاور، بلکه میشه ازش برای بهتر شدن شرایط - از خوب به عالی- کمک گرفت) میگه: ذهنت اونقدر باز باشه که اگر کسی اومد و اعتقاداتت رو با منطق رد کرد قبول کنی اما اگر نتونست اون اعتقاد ریشش قوی تر بشه !
شاید تا الان نسبت به بعضی اعتقادات(حتی اشخاص) تعصب خاصی داشتم که خودم نمیتونستم حتی ازشون دفاع کنم اما الان
 
لغت ها با اهمیت طولانی یا این که دم بلند | Long Tail Keywords
 
https://www.seofox.ir/
کلمات دارای اهمیت طولانیلغات حیاتی دم طولانی “ Long Tail Keywords ” که گهگاه تحت عنوان واژه و کلمه های حیاتی بلند یا این که دم دراز هم شناخته میشود , به کلمات‎کلیدی گفته میشود که دربرگیرنده سه یا این که بیشتراز سه کلمه و واژه باشند .این جور از کلمه‎های حساس معمولاً فراوان کامل‎تر و توصیفی‎تر از کلمه ها مهم دم‎متوسط می باشند .برای مثال عباراتی مثل : «خرید
اطلاعات بیشتر و پیشنهادات ما:
TheSimpleClub: Alexander Alexander Giesecke و Nicolai Schorck - این دو با یوتیوب می توانند از درآمد خود درآمد کسب کنندبا یوتیوب ، کمدی ، بازی های رایانه ای ، موسیقی و کلیپ های دیگر ، 10 ستاره YouTube 54.5 میلیون درآمد کسب کرده اندHitchOn به YouTubers و شرکتها در بازاریابی موفق YouTube کمک می کند 10. به طور موقت از فضای زندگی بدون استفاده اجاره کنیدبسیاری از افراد از Airbnb برای زندگی ارزان هنگام مسافرت استفاده می کنند. اما آیا تاکنون به فکر اجاره اتاق یا آپارتما
نرفتن امسالم به اربعین قطعی شد...
من نرفتم؟ یا راهم ندادن؟
این سوال بیشترین آزار این روزهای من شده...
امسال اهم و مهمی پیش اومد که به تشخیص من اهم ، نرفتن بود و مهم، رفتن...
من به تشخیصم عمل کردم...
اما نمی تونم به این سلب توفیق امسالم بی تفاوت باشم...
همچنان سوالم، تلخ هست...

برای تسکین یا فراموشی خودم بحث رو عوض میکنم...
 
 
از سالن تولید زنگ زد که مهندس زودی بیا سالن...
گفتم چه خبره؟
گفت فیلمبرداریه... تو هم باید باشی...
وقت این جنگولک بازی ها رو نداشتم
راههای کسب درآمد در اینترنت زیاد است که ما به چند نوع آن میپردازیم،درآمد در اینترنت بسیار گسترده است و هر فردی میتواند چه به عنوان شغل اول و چه به عنوان شغل دوم از این فضا استفاده کند در این محیط صاحبان هر کسب کاری در کنار کار خود به فعالیت در اینترنت مشغول هستند که میتواند شبکه های اجتماعی یا وب سایت ها باشد مثل فروشگاه پوشاک و نمونه های دیگر که با فعالیت فرد محصولاتش را از شبکه های اجتماعی نمونه معروف آن اینستاگرام و در کانال های مسنجر به م
امید: به همتون گفتم نباید می ذاشتیم بدنیا بیاد نگاهش کن هنوز قشنگ تر از اونه که این زندگی ارزوها و امیدهاش رو بکشه
ارزو:یعنی نمی شه همین یکی خوشبخت بشه کاش می شد امید داشت ولی من که دلی ندارم  ارزو کنم زندگی چرا قیافه گرفتی
خوشبختی:نگاهش که می کنم از خودم خجالت می کشم قراره توی بدبختی  بزرگ بشه
بدبختی:هنوز زوده ,این بچه خودش انتخاب می کنه زندگی یش چه طور باشه
تقدیر:فعلا که هیچی دستش نیست
نوازد را مادرش در اغوش کشید نوزاد لبخند زد اما مادر لبخند
از حوادث سال دوم هجرت ازدواج میمون امیر المؤمنین على(ع)با فاطمه دختر رسول خدا(ص)بود که به امر پروردگار صورت گرفت.و ملخص آن، چنانکه در روایات بسیارى از شیعه و اهل سنت رسیده است، چنان بود که چون فاطمه به سن رشد رسید بزرگان اصحاب آن حضرت از مهاجر و انصار براى خواستگارى فاطمه به نزد رسول خدا(ص)آمدند و پاسخى که پیغمبر خدا به همه آنها مى‏داد این بود که من در مورد ازدواج فاطمه منتظر فرمان و دستور خدا هستم و گاهى هم صغر سن و کم سالى فاطمه را دلیل بر رد
 
از ویژه گی های زندگی با یک نویسنده که مدام در حال یادداشت برداری از لحظه به لحظه ی زندگی و محیط اطرافش است، کافی ست به یک مورد اشاره کرد:
 
صحنه داخلی - آشپزخانه - در حال رنده کردن کلم قرمز! ( آخه یکی نیست بگه دختر آدم کلم قرمز رو رنده می کنه؟!)
زن توی فکر است. به هزار و یک چیز فکر می کند. به قیمت تند اجناسی که همین چند دقیقه ی پیش با هم خریده بودند " دو تا کلم و هویج و سیب و پرتقال و خمیرریش... آرد و تخم مرغ و یک بسته پاستیل ماری!... مگه می شه صد و هشتاد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها